آیا کودکانی با روحیه کمرو و مطیع با کودکانی با روحیه لجباز و تکانشی (بی هدف و بدون تفکر و تامل) به صورتی یکسان اخلاق و انضباط را درونی می کنند؟
در پژوهشی که کوچانسکا (1995) انجام داده است ، به این نتایج دست یافته است که روش های تادیبی در مورد کودکان باید متفاوت باشد. کودکی که به روش های صبورانه و ملایم والدین پاسخ می دهد و می تواند در این مواقع اطاعت لازم را داشته باشد نیاز به روش های انضباطی سخت گیرانه و تحمیلی و زورمدارانه ندارد.
اما در مورد کودکانی که دارای رفتارهای تکانشی، بدون فکر، بی هدف، بدور از عبرت گیری از موقعیت ها می باشند شاید چنین شیوه های صبورانه موثر نبوده و لازم است تا از روش های دیگری استفاده شود. نتایج پژوهش فوق نشان داد که در این مواقع ارتباطات گرم و صمیمانه عاطفی والد با فرزند در لحظات رفتار مطلوب و پسندیده می تواند الگوپردازی را در فرزند افزایش داده و روش های انضباطی را در او درونی تر سازد. در حالی که روش های تحمیلی و زورمدارانه در مورد این کودکان آنان را تحریک پذیرتر و مقاوم تر می سازد و توان پردازش را از او می گیرد. لذا والدین برای کمک به شکل گیری وجدان باید شیوه های فرزند پروری خود را با سرشت فرزند خود متناسب سازند.
چه کنیم تا الگوهای مناسبی برای تاثیرگذاری و درونی کردن اخلاق باشیم؟
روان شناسان سه نوع ویژگی را برای الگوهای موثر و موفق ذکر می کنند.
: 1- صمیمیت
پدران و مادرانی که گرم و عاطفی هستند و ابراز عواطف دارند و با هیجانات فرزندشان همراهند بیشتر می توانند تاثیرگذار باشند.
: 2- تطابق رفتار با گفتار
زمانی فرزندان ما به گفتارها و اوامر و نواهی ما عمل می کنند که با رفتار ما منطبق باشد. در غیر این صورت آنها مسیری را انتخاب می کنند که آسان تر است و آن سرمشق گیری از اعمال و رفتارهای والدین است.
شایستگی : 3-
کودکان کسی را برای الگوگیری انتخاب می کنند که شایستگی داشته و تاثیرگذارتر باشد. به همین دلیل در خانواده هایی که والدین از اقتدار لازم (نه دیکتاتور)برخوردارند نیازها را درک می کنند مهربان هستند اما با قاطعیت رفتار می کنند، فرزندان راحت تر یاد می گیرند وقدرت پذیرش بیشتری دارند. اما فرزندان در خانواده های دیکتاتور و یا سهل گیر بیشتر به همسالان با الگوهای تربیتی متفاوت روی می آورند.
روانشناسی رشد ، جلد(1) نوشته لورای برگ، ترجمه سید محمدی